روزنامه اعتماد: يادداشتی بر رمان «چهل و يكم» به قلم ياسمن خليلیفرد
«چهل و يكم» جديدترين اثر داستانی حميد بابايی است كه نشر «صاد» آن را منتشر كرده است.
كتاب بابايی، طرح اوليه بكر و دستنخوردهای دارد و نويسنده با بهرهگيری از زبان كهن متن داستان را جلو میبرد.
آنچه اما میتواند اين داستان را اثری آوانگارد جلوه دهد يا برعكس آن را به داستانی كليشهای و دستخورده بدل كند، محتوای آن است. داستان ماهيت پرتنشی دارد كه با مفاهيم اخلاقی و مذهبی گره خورده است. «چهلويكم» دو شخصيت اصلی دارد كه به موازات هم روايت آن را جلو میبرند؛ يك گروهبان نظميه كه ناچار شده است برخلاف ميلش در كشتار مسجد گوهرشاد تفنگ به دست گيرد و ديگری خطاطی كه مشغول كتابت تذكرهالاولياست و تنها وجه اشتراك اين دو مرد حضور خودخواستهشان در مسجد گوهرشاد است تا با عزلتگزينی به پالايش خويشتنِ خويش بپردازند. كتاب از منظر ساختار و انتخاب زبان خاصی كه متمايل به متون كهن است اثری قابل تامل و در عين حال سختخوان به شمار میرود و اين سختخوان بودن اتفاقا از ويژگیهای مثبت اثر به شمار میرود. متن داستان به رغم دشوار بودنش رونده است و قابليتها و جذابيتهای دراماتيك از ويژگیهای اصلی كار بابايی محسوب میشود.
همانطوركه پيشتر نيز اذعان داشتم، ايده اوليه «چهلويكم» بكر و تازه است و به ياد ندارم پيش از اين نويسندهای به سراغ اين واقعه تاريخی رفته باشد و آن را در قالب داستان درآورده باشد. اما نحوه پرداخت به همين موضوع میتواند منجر به ارزشگذاری دقيقتر داستان شود. نويسنده در بخشهايی از روايتپردازی خود توانسته است از موانع خطرناكی چون كليشهزدگی و شعارزدگی عبور كند و در برخی بخشها به دام همين كليشهها افتاده است. بیترديد ارتباطات معنوی كاراكترها با يكديگر به خصوص تحول و دگرديسی عميق درونی ادريس در پی مواجههاش با ميرعماد از فرازهای داستان است. همچنين كتاب موفق میشود مسير داستان را به شكل منسجمی پيش ببرد و مفهوم «توبه» را كه از مفاهيم مهم تذكرهالاولياست بجا و به اندازه در داستان خود جاری كند اما محتوای داستان در شكل كلیاش و جدا از زبان غنی و متفاوتاش تا حدودی كليشهای و البته قابل پيشبينی است. مراحل آشنايی، عاشقی و ازدواج كاراكتر اصلی داستان با تمامی جزيياتش به شدت آشناست و خلاقيتی در مسير روايتپردازی و پرداختن به ظرايف آن ديده نمیشود. اين همان تصوير آشنايی است كه در بسياری از آثار داستانی خواندهايم و حتی در نمونههای تصويری چون فيلمها و سريالهای تلويزيونی ديدهايم. پيرنگ داستان نيز در مسير خود غافلگيری عجيب و خاصی را رو نمیكند و كليات واقعههای روايی در همان مسيری پيش میروند كه بیشك مخاطب انتظارش را داشته است. اين امر منجر به آن میشود كه داستان به رغم توفيقش در ساختار و روان بودن داستانپردازیاش و موفقيتی نسبی در خلق داستانی با روابط بينامتنی در حد و اندازه اثری متقاعدكننده باقی بماند و نتواند از تمام ظرف خود برای تجلی فرازها و انديشه نويسندهاش استفاده كند. همچنين داستان ظرفيت آن را داشت كه از تذكرهالاوليا بيشتر استفاده كند و با بهرهگيري از اين اثر ماندگار، خلاقانهتر جلو رود.
دیدگاه خود را بنویسید